Quantcast
Channel: علمی آموزشی اوّلی ها (احمدمبارکی)
Viewing all 523 articles
Browse latest View live

"زنگ آغاز بهار "

$
0
0
Û²Û°Û±Û·Û°Û¹Û²Û³_Û°Û¹ÛµÛ±Û±Û².jpg

زنده یاد قیصر امین پور

 

آفـــــتــاب مـــهـــربــان                        تاج گـل بر سـر زده

فـصـل تـابـسـتـان گذشـت                   نـوبت مــهــر آمـده

کــیــفـهــای پــر کــتـاب                       کـفشهـای بـی قــرار

مـی رسـد از نـوبـه گـوش                    زنـگ آغــاز بــهــار

خـسـته از خـواب و خـیـال                    خـستـه از خمـیازه ام

مـی وزد بـــوی بــــــهــار                      از کـــتـاب تــازه ام

تــــوی بـــاغ مـــدرســـه                      هـای و هوی دوستی

دســـتــهـــای مـــا پــر از                      رنگ و بـوی دوستی

آشـــــنــایــی هـــای نـــو                     دوسـتـی های قـدیم

کیف و کفش من کجاست؟                   مـدرسـه ، مـا آمدیم 

 


"پایه ها را می سازم "

$
0
0

 

مصاحبه ی ماهنامه ی رشد آموزش ابتدایی

با احمد مبارکی ، آموزگار پایه اول مدارس سلماس

استان آذربایجان غربی ، در مهر ماه 1397

 Ù¾Ø§ÛŒÙ‡ ها را می سازم

مصاحبه : بهاره جلالوند

 

پایه ها را می سازم

اگر از شما بخواهند تمام معلم هایی را که در دوران تحصیل خود داشته اید نام ببرید ، نام چند نفر از آنها را به یاد می آورید ؟ چرا ؟ بی گمان یاد یکی دو تا از معلم ها لبخند بر لبتان می آورد و شما را به یاد خاطرات و احساس خوش آیندی که با آن ها داشته اید ، می اندازد . بدون تردید همان معلم های خوش خاطره نقش مهمی در زندگی کنونی شما داشته اند . آن ها معلمی را حرفه قلمداد نکرده اند . معلمی برای آن ها کاری عاشقانه بوده است ! در این بخش از مجله تعدادی از معلم های عاشق را معرفی می کنیم ، معلم هایی که می توانند الگوی معلم های جوان باشند . در این شماره با معلم عاشقی به نام احمد مبارکی از شهرستان سلماس استان آذربایجان غربی آشنا می شوید .

*چطور از معلمی سر در آوردید؟

زمانی که کودک بودم معلمی در همسایگی ما زندگی می کرد که آدم بسیار خوبی بود و همیشه لباس های مرتب و تمیز می پوشید . رفتار او روی من تاثیر گذاشته بود ، به طوری که از همان موقع به خودم می گفتم حتماً باید معلم شوم . همین طور هم شد . برای رسیدن به این هدف ، به دانشگاه تربیت معلم رفتم ، در رشته ی کارشناسی آموزش ابتدایی تحصیل کردم و بعد از آن وارد عرصه ی معلمی شدم . من همواره آموزگار کلاس اول بوده ام .

*چرا فقط کلاس اول؟

مهم‌ترین دلیل انتخاب پایه‌ی اول ابتدایی این است که مسئولیت همه‌چیز بر عهد‌ه‌ی خودم است. موفق شدن یا نشدن دانش‌آموز اول ابتدایی به من مربوط می‌شود. به عبارت روشن‌تر، دانش‌آموز پایه‌ی اول ابتدایی دانش قبلی ندارد. او مثل یک لوح سفید است و بهانه‌ای برای معلم وجود ندارد که بگوید پایه‌ی دانش‌آموز ضعیف است. به همین دلیل، به‌عنوان معلم

به راحتی می‌توانم نتیجه‌ی تلاشم را ببینم. از طرف دیگر، می‌توانم پایه‌گذار خوبی برای پایه‌های بعدی دانش‌آموزانم باشم. برای همین هیچ‌وقت نخواستم پایه‌ی تدریس خود را عوض کنم. از نظر احساسی هم، زبان کودکی، ساده و بدون هیچ‌گونه پیچیدگی است. همین سادگی باعث می‌شود معلم  به راحتی با کودک انس بگیرد و رفیق شود. بچه‌های پایه‌ی اول ابتدایی بسیار صداقت دارند و من شیفته‌ی این صداقتشان ‌می‌شوم. آن‌ها مهربان هستند و وقتی می‌بینند معلمشان آن‌ها را دوست دارد، تمام تلاششان را می‌کنند که دوست داشتنشان را

به معلمشان نشان بدهند.

 

اصول معلمی شما چیست؟

- همیشه سعی کرده‌ام بچه‌ها ترس و دلهره‌ای نسبت به من یا مدرسه نداشته باشند.

- به نظرم باید خیلی از شیوه‌ها و افکار سنتی را کنار گذاشت. معلمی که بخواهد با کودکان نسل جدید به خوبی ارتباط بگیرد، باید اطلاعاتش را به‌روز کند و علاقه‌های بچه‌ها را به خوبی بشناسد.

- باید روحیات هر دانش‌آموز را به‌طور جداگانه بدانم. هیچ‌وقت نباید دانش‌آموزان را با هم مقایسه یا به یک شکل با آن‌ها رفتار کنم.

- از آنجا که روحیات بچه‌ها در هر منطقه تفاوت‌هایی دارد، قبل از شروع مدرسه، درباره‌ی آداب و رسوم و فرهنگ‌ محل زندگی‌شان تحقیق می‌کنم و از یافته‌هایم به‌عنوان یک پتانسیل آموزشی بهره می‌برم.

- بچه‌ها عاشق تنوع هستند و باید به این موضوع خیلی توجه داشت. من هم سعی می‌کنم در همه‌چیز به ایجاد تنوع توجه کنم. برای مثال، سلام و احوال‌پرسی هر روزم با دانش‌آموزان با روز قبل متفاوت است.

- کلاس‌های درس من بسیار متنوع برگزار می‌‌شوند؛ مثلاً صامت و مصوت را با بهره‌گیری از اشعار محلی آذری به آن‌ها آموزش می‌دهم. در آموزش‌هایم، هم به زبان رسمی کشور و هم به زبان مادری آن‌ها توجه می‌کنم تا بچه‌ها با علاقه‌ی بیشتری مطالب را بیاموزند.

کلاس من

بچه‌ها در کلاس‌ من راحت هستند. هیچ ترس و استرسی ندارند. اجازه دارند مرا به هر شکلی که دوست دارند نقاشی کنند. نتیجه‌اش هم این نقاشی است که می‌بینید.

g341814_10726_orig.jpg

در کلاس من، بچه‌ها می‌توانند چند دقیقه‌ای  بخوابند. بعد با صدای نی که مانند صدای خروس می‌نوازم، چشم‌هایشان را باز می‌کنند. سپس با صدای دیگر نی از نیمکت‌ها بیرون می‌آیند و شادی می‌کنند و بالا و پایین می‌پرند. در آموزش نیز سعی می‌کنم با بهره‌گیری از ساده‌ترین ابزار آموزشی که از مواد دورریختنی مثل قوطی کنسرو می‌سازم، مباحث را به ‌آن‌ها بیاموزم.

همکاران من

o        تا زمانی که مدیر با اجرای خلاقیت‌های معلم در زمینه‌ی آموزش همکاری نکند، هیچ طرح و برنامه‌ای اجرایی نخواهد شد. خوش‌بختانه همیشه مدیران مدارس به اندازه‌ی‌ لازم با من همکاری کرده‌اند.

0   علاوه بر این، تا زمانی که والدین نیز با ما همکاری نکنند، نمی‌توان موفق شد. برای اینکه والدین شیوه‌های آموزشی متفاوتم را درک و همکاری کنند، از آن‌ها می‌خواهم در تابستان دو جلسه به مدرسه بیایند. کودکان هم قبل از شروع سال تحصیلی با والدین خود به مدرسه می‌آیند تا با محیط مدرسه آشنا شوند. همین موضوع باعث می‌شود با شروع سال تحصیلی، بهانه‌گیری‌های کلاس اولی‌ها را نداشته باشیم.

0   ولی مهم‌ترین همکاران من بچه‌ها هستند. یک بار دردرس علوم قرار بود درباره‌ی پرندگان صحبت کنیم. یکی از بچه‌‌ها بدون اینکه من از او خواسته باشم، به همراه مادرش، با شوق و ذوق، پرنده‌ی خود را به مدرسه آورد. این اتفاق خیلی خوش‌حالم کرد.

نمونه ای از فعالیت‌های آقای مبارکی

o   یکی از کارهای مهمی که این معلم دلسوز برای آموزش انجام می‌دهد، نواختن نی برای آموزش الفباست. همچنین برای شاد کردن بچه‌ها و علاقه‌مند کردن آن‌ها به درس و مدرسه از نی استفاده می‌کند تا بچه‌ها حسابی از سال اول مدرسه لذت ببرند.

o   یکی دیگر از کارهای آقای مبارکی دعوت والدین به مدرسه است؛ ولی برخلاف بسیاری از جلسات رسمی و خشکی که بین معلم‌ها و اولیا برگزار می‌شود، والدین در کنار بچه‌های خود سر کلاس درس به‌عنوان مهمان می‌نشینند. این موضوع والدین را هم به ذوق می‌آورد و باعث می‌شود خودشان، با توجه به مناسبت‌ها، پیشنهاد جشن‌های گوناگون را به معلم بدهند و مشارکت زیادی در آن‌ها داشته باشند.

o   در کلاس‌های آقای مبارکی، بچه‌ها برای یادگیری درس علوم، با گیاهان طبیعی، پرنده و...، از نزدیک آشنا می‌شوند. این معلم مهربان تنها به درس اهمیت نمی‌دهد، بلکه در قالب داستان‌، مهارت‌های زندگی را نیز به بچه‌ها می‌آموزد.

آقای مبارکی در یک نگاه

o      برگزیده به‌عنوان معلم نمونه‌ی منطقه، استان و کشور در سال‌های خدمت

o        سرگروه آموزشی منطقه و استان در سال‌های خدمت

o        مدرس آموزش‌های ضمن‌خدمت فرهنگیان

o        نویسنده‌ی انواع مقالات آموزشی

o        همکار نشریه‌های معتبر کشور و چاپ مقاله‌ در آن‌ها

o        معلم محقق و پژوهنده‌ی طرح‌های گوناگون

o       چاپ برخی خاطراتش در کتاب‌های «در باغ تجربه‌ها»، نوشته‌ی علی  فرخ‌مهر

o        مبتکر کلاس شاد همراه با نواختن نی

o        ساخت و پخش یک فیلم در شبکه‌ی دو سیما از خاطره‌ی این معلم نمونه

خاطره

با وجود اینکه متولد 1338 هستم، ولی اختلاف سنی با دانش‌آموزانم، مشکلی برای ما ایجاد نکرده است. دانش‌آموزان مرا مانند دوست خودشان می‌دانند. شاید باورش سخت باشد، ولی در بیشتر مواقع، دانش‌آموزانی که معلم‌های دیگر با آن‌ها کنار نمی‌آیند، سر از کلاس من در می‌آورند. یک خاطره هم در این‌باره دارم که به چندین سال پیش مربوط می‌شود. صدای گریه و زاری یک دانش‌آموز راهرو را پر کرده بود. داشتند او را کشان‌کشان به سمت کلاس درس می‌بردند، آرام نمی‌شد، تا اینکه قرار شد به کلاس من بیاید. دعوت کردم مادرش هم بیاید در کلاس بنشیند. در ابتدا زیر چادر مادرش قایم شده بود. من هم تدریسم را پیش بردم. وسط ساعت، برای تدریس از نی کمک گرفتم و شروع به نواختن کردم. با گوشه‌ی چشم دیدم که زیر چادر مادرش روزنه‌ای برای خودش درست کرده و کمی صورتش را بیرون آورده است. وقتی  هم شادی بچه‌های دیگر را دید، زنگ بعد از زیر چادر بیرون آمد و مادرش رفت.

 o529514_10729_orig.jpg

p637099_10728_orig.jpg

t126568_10727_orig.jpg

"عاشقان عیدتان مبارک "

"گلبرگ خاطرات "

$
0
0
احمد مبارکی

w586331____.jpg

         استاد بزرگوار دکتر مرتضی مجدفر - احمد مبارکی

       همایش مدیران مدارس ابتدایی استان آذربایجان غربی

                 شهرستان ماکو - اسفند ماه 1396 

                                      

"خلاقیت پشت نیمکت های چوبی "

$
0
0
 

g932733_139707191018544415626134.jpg

p637099_10728_orig.jpg

f95966_1397071910185271615626134.jpg

روزنامه هفت صبح ، سال هشتم ، شماره 2196 ، یکشنبه 6 آبان 1397 ، صفحه 15

 

خلاقیت پشت نیمکت های چوبی

 

گفت وگو با احمد مبارکی، مردی که حدود 40 سال است با سبک و سیاق شاد خود معلم پایه حساس و سرنوشت ساز اول ابتدایی است

 

هانیه درویش

 

به معلمي عشق مي ورزد و تنها افتخار زندگي اش را سابقه طولاني تدريس در پايه حساس و سرنوشت ساز اول ابتدايي از لحظه ورود به كسوت هنر و شغل شريف معلمي آموختن الفباي فارسي والفباي زندگي به پایه اولی ها می داند.متولد 1338 در شهرستان سلماس است، کارشناسی آموزش ابتدایی دارد و از سال 1361 تاکنون در روستاهای دورافتاده و مناطق محروم خدمت کرده است اما این خصوصیات تنها شاخصه این مرد شریف نیست. او با فهم درستش از حساسیت های پایه اول ابتدایی و وجود ترس ها و استرس های کودکان از این دوره، آنها را وارد فضایی شاد و خلاقانه می کند که نه تنها استرس در آن معنایی ندارد بلکه اوج یادگیری و خلاقیت را برای کودکان به ارمغان می آورد.او با قلم بسیار مانوس است و افكار بي غل و غش خود را در قالب آثاري ارزشمند در رسانه هاي ارتباط جمعي منتشر می کند به همین دلیل متن مصاحبه را با جملات و کلمات دقیق او به چاپ می رسانیم تا عمق عشق او به این شغل که آن را هنر می داند مشخص شود.

آیا از کودکی به معلمی علاقه مند بودید یا صرفا آن را به عنوان یک شغل برای خود انتخاب کردید؟

بنده از کودکی به معلمی علاقه داشتم و یادم است که دراوان کودکی موقع بازی با کودکان آنها را جمع می کردم وبرایشان نقش معلم را ایفا می نمودم و از طرفی در همسایگی ما معلم محترمی بود که از هر لحاظ نمونه بود و این شخصیت آن بزرگوار در من تاثیر مثبت و بسزایی در نگرش به شغل معلمی گذاشته بود. البته من به معلمی به عنوان یک هنرمقدس می نگرم و صرفاً آن را یک شغل قلمداد نمی کنم.

این اید ه های خلاقانه ، چگونه در ذهنتان شکل گرفت ؟

و این سبک کارتان به سال های ابتدایی دوران معلمی تان برمی گردد یا همین چند سال اخیر؟

قبل از ورود به دنیای معلمی مطالعات زیادی در زمینه تعلیم و تربیت به خصوص چگونگی کار با کودکان داشتم و پس ازورود به تربیت معلم و ادامه تحصیلات در سطح کارشناسی دوره ابتدایی، به این مسئله مهم واقف گردیدم که یکی از رموزاولیه و مهم موفقیت در معلمی پایه اول ابتدایی، خلاق بودن معلمان است و بدین سبب بود که سعی نمودم که همیشه ازایده های خلاقانه و قابل اجرا در محل خدمتم بهره بگیرم و این سبک کارم را از لحظه ورود به دنیای هنر معلمی اجرا نمودم

و به مرور درصدد کامل نمودن آن با توجه به شرایط مکانی وزمانی بر آمدم.

کمی راجع به سبک و سیاق کارتان توضیح بدهید؟

کلاس اول ابتدایی دنیایی سرشار از صفا، صمیمیت، محبت و صداقت است. بنده صادقانه عرض می کنم که در عشق به کودکان پایه اولی ذوب شده ام. بنابراین من در اوایل کار،با توجه به اطلاعات گسترده ای که در این زمینه داشتم، نیک می دانستم که کودکان اولی در بدو ورود به دبستان و در واقع دنیای جدید و آموزش رسمی همگانی دچار اضطراب و استرس هستند و این موضوع در روحیه و عملکرد آنها تاثیر منفی می گذارد بنابر این درصدد آن برآمدم که برای رفع این معضل و ایجاد نگرش های مثبت در اذهان شاگردان به تشکیل کلاس شاد همت بگمارم.

منظورتان از یک کلاس شاد چیست و چگونه آن را ایجاد می کنید؟

شاید شما هم این شعرمعروف را شنیده اید: «چونکه با کودک سرو کارت فتاد، پس زبان کودکی باید گشاد ». در واقع این شعربرگرفته از سخنی از رسول مکرم اسلام است که می فرماید: «دربرخورد با کودک باید زبان کودکانه داشت و مثل خودش با اوصحبت کرد. » برای ورود به دنیای کودکانه و ایجاد کلاس شاد باید با زبان کودکی آشنا بود و در واقع زبان کودکی زبانی به دوراز پیچیدگی ها و غوامض است که در صورت تسلط معلم بر آن،دیوارهای فاصله بین دانش آموزان و معلم از بین خواهد رفت و کودکان با تمامی وجودشان معلم را پذیرا خواهند بود. درکلاس شاد من، استرس و ترس معنایی ندارد و دانش آموزان با تمامی وجود معلم شان را دوست دارند و آن وقت است که یک معلم عاشق و هنرمند از تمامی این ظرفیت ها بهره می گیرد واهداف آموزشی را به طور خوش آیند به دانش آموزان تفهیم می نماید. بنده طی سالیان سال با زندگی در کنار بچه های پایه اولی به تجربه دریافته ام که بهره گیری و تقویت هوش موسیقایی کودکان، گامی بسیار مهم در موفقیت بسزای دانش آموزان در فرآیند یاددهی – یادگیری ایفا می نماید. بنابراین سعی نموده ام که اکثر فعالیت های آموزشی را به صورت ریتمیک و آهنگین اجرا نمایم و در این راه از برخی آلات موسیقی نظیر نی و دف و ... بهره گرفته ام.

برایمان مثال عینی تر می آورید ؟

مثلا برای آماده نمودن دانش آموزان و منظم و مرتب نشستن آنها برای شروع فعالیت های درسی آهنگ خاصی با نی می نوازم و از جمله درست بنشینید استفاده نمی کنم و همینطور برای شادی، خواندن سرود و تربیت شنوایی و ترکیب صامت و مصو تها و ... آهنگهای خاصی می نوازم که برای بچه ها بسیارخوش آیند و خاطره انگیز است. در بحث مربوط به ترکیب صامت و مصوت ها که یکی از مشکل ترین مراحل تدریس نشانه ها در کلاس اول ابتدایی خصوصاً در مناطق دوزبانه است،

بنده با استفاده از فولکلور غنی منطقه آذربایجان، پرند ه ای را به کلاس آورده ام به نام «هپسنه » و با استفاده از آهنگ مخصوص نی، این مراحل حساس را به صورت جذاب به بچه ها آموزش می دهم یا پس از یادگیری یک نشانه جدید مراسم جشنی درکلاس برگزار نموده و آن نشانه جدید را در خانه خودش نصب می نماییم و در واقع با این کار در ذهن بچه ها ، همان جشن عروسی و رفتن عروس و داماد به خانه جدید را تداعی می کنیم .

آیا این روش باعث شده که بچه ها برای حضور درکلاس تان سر و دست بشکنند و از کلاس های دیگربخواهند در کلاس شما حضور یابند ؟

بله با لطف و عنایات خداوندی و استقبال بیش از حد اولیای قدرشناس، بنده با تمام ظرفیت کلاس در دوران معلمی ام به کارم ادامه داده ام و همچنین دانش آموزانی که به نوعی درآموزش دچار مشکل هستند و انگیزه کافی ندارند، برای حضور در کلاس من بیتابی می کنند چراکه بنده علاوه بر ایجاد کلاس شاد و بهره گیری از روش های به روز و خلاقانه، مهارت های زندگی را نیز به بچه ها یاد می دهم.

چند فرزند دارید و آیا به فرزندان خودتان هم به همین شکل آموزش داده اید ؟

بنده دو فرزند(یک پسر و یک دختر) دارم. فرزند پسرم در پایه اول ابتدایی دانش آموز خودم بود و از این روش بهره برده و فرزند دخترم نیز کم و بیش نهایت استفاده را از این روش نموده است.

هم اکنون از مسئولان محترم ذیربط وزارت آموزش و پرورش انتظار دارم که به پاس 40 سال خدمات صادقانه ام، مقدمات جذب دخترم را که کارشناس ارشد روانشناسی است و پنج سال سابقه خدمت در دوره پیش دبستانی زیر نظر آموزش و پرورش را دارد در آموزش و پرورش فراهم بیاورند تا بنده بتوانم با انتقال تجربیات خود یک رهرو برای ادامه راه در آینده داشته باشم.

گویا هنوز ارتباط تان را با دانش آموزان کلاس اول سالهای ابتدایی تدریستان حفظ کرده اید، درست است؟

کسی که در کلاس من حضور می یابد مرا در عمق وجودش پذیرا می گردد و هیچ وقت مرا فراموش نمی کند. همانند خودم که همه این افتخارات را مدیون آموزگار پايه اول ابتدايي خود جناب آقاي حاج محمد قاسميمغانجوقيهستم و این شعر را تقدیمش می کنم: «نقش معلم در دل هاست، دگری جای او نمی گیرد آنکه دل ها به عشق او زنده ست، در دل عاشقان نمی میرد .

"مصاحبه و گزارش خبرنگاران واحد مرکزی خبر ، با احمد مبارکی "

$
0
0
احمد مبارکی

حضور افتخار آمیز خبرگزاری مرکز آذربایجان غربی، متشکل از اساتید بزرگوار ( جناب آقای امید شکریازی ، خبرنگار ) ( جناب آقای کیوان مظفری ، تصویربردار ) ( جناب آقای محمدعلی شهری ، تدارکات ) ، در کلاس اول ابتدایی دبستان هدف سلماس ، جهت تهیه گزارش از روش ها ، فعالیتها ، ابتکارات خلاقانه در فرایند یاددهی _ یادگیری دانش آموزان و همچنین مصاحبه با احمد مبارکی ، جا دارد که مراتب تقدیر و سپاس قلبی خودمان را نثار این بزرگواران بنماییم .

 j124661_.jpg

i609365_.jpg

e33273_.jpg

z056942_.jpg

 

"احمد مبارکی در سیمای آذربایجان غربی "

"احمد مبارکی در برنامه بر فراز الوند ، شبکه 2 سیما "


"مصاحبه روزنامه قدس با ، احمد مبارکی ، آموزگار پایه اول ابتدایی دبستان هدف سلماس "

$
0
0

 

روزنامه قدس

پنجشنبه 10 آبان  1397، 22 صفر 1440 1نوامبر 2018 سال سى و يكم شماره 8820

صفحه 10

گفت وگو با احمد مباركى، معلمى كه 36 سال فقط  به كلاس اولى ها درس داده، آن هم با روش هايى  كه منحصر به خود اوست

از ژاپنى ها هم 40 سال جلوترم

 

 حامــد كمالــى

  آن زمانى كه هنوز خبرى از كلاس هوشــمند و وسايل كمك آموزشــى مختلف و عجيب و غريب نبــود و معلم ها هنوز مثل دهــه 40 و 50 به پس گردنى و چوب تر و امثالهم بيشــتراعتقاد داشــتند تا زبان نرم، ســر و كله معلمى در ســلماس آذربايجان غربى پيدا شــد كه براى دانش آموزان كلاس اولى اش نى مى زد، دعوايشان نمى كرد و از دستش كتك نمى خوردند. تــازه كلى كار عجيب و غريب ديگر هم انجام مــى داد. اين قدركه بچه هاى فرارى از مدرســه، بى قرارى مى كردند كه هرچه زودتر صبح شود و دوباره آقاى مباركى را ببينند. معلمى كه تا دلتان بخواهد ايده و ابتكار ثبت شــده و جايزه و لوح تقدير دارد و حسابى شناخته شده، اما عكس هايش تازه همين چند هفته پيش درشبكه هاى اجتماعى ترند شده است. «احمد مباركى» يك جورهايى قديمى ترين معلم كلاس اول ايران حساب مى شود كه هنوز بعد از بازنشستگى نتوانسته از بچه ها دل بكند و همچنان مشغول تدريس پايه اول است.

آقاى مباركى شــما متولد خود سلماس هستيد يا از زمانى كه براى تدريس به اين شهر آمديد، در اينجا ماندگار شديد؟

من در شهر سلماس به دنيا آمده و بزرگ شده ام. چند روز پيش هم شمع هاى 60 سالگى را فوت كرده ام. از اين 60سال هم 38سالش در آموزش و پــرورش گذشــته، يعنى از ســال 61 به اين طرف.

 با عشق و علاقه رفتيد سراغ اين شغل يا اينكه از سر اجبار و نبود كار معلم شديد؟

آن زمانى كه همه بچه ها دوست داشتند دكتر و مهندس و خلبان بشــوند، من عشق معلم شدن داشتم. زمان ما مثل الآن نبود كه شغل كم باشد و هيچ انتخابى نداشــته باشيم. مى توانستم بروم سروقت شغل هاى ديگر كه شايد حقوقش بهتر ازمعلمى بود، اما اين قدر بچه هاى دبستانى و درس دادن به آن ها را دوســت داشتم كه همه آمال و آرزوهايم خلاصه شــده بودم در معلمى. نهايت اينكه به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. البته خانواده ام هم كلى تشويقم كردند. حتى همسرم هم مثل خودم سى و چند سال معلم پايه اول بود.

و مثل خيلى از معلم ها ســال هاى اوليه تدريستان را در روستا سپرى كرديد؟

بله. چند سال در روســتاهاى دورافتاده چالدران بودم. بعد رفتم چایپاره و نهايتاً برگشتم به سلماس.

تجربه تدريس در روستا و شهر چقدر به هم شبيه است؟ چقدر تفاوت دارد؟

اســم روستا كه آمد من پرت شدم به آن سال ها.

مى دانيد كه چالدران يكى از سردترين نقاط ايران است. برف هاى عجيب و غريب سنگينى مى بارد، طــورى كه همه چيز را مختــل مى كند و بايد تا زانــو در برف راه برويد كه به مقصدتان برســيد.مدرســه اى هم كه من بايد مى رفتم، حدوداً يك ساعتى از لب جاده فاصله داشت. ماشين هم من را همان جا پياده مى كرد و بايد آن يك ســاعت را در برف و سرما با پاى خودم مى رفتم. چند قدمى كه برمى داشتم، مى ديدم بچه ها چند ساعت قبل از روستا راه افتاده و آمده اند كنار جاده به استقبال من كه با هم تا مدرسه برويم. مثل بچه هاى شهر نبودند كه تا هوا به هم مى ريزد و برف كمى مى آيد، سريع مدرسه را برايشان تعطيل كنند و آن ها هم از خداخواسته نروند. من همه جا اين را گفته ام كه عشق و علاقه بچه هاى روستايى به درس و مشق و مدرســه به هيچ عنوان قابل قياس با بچه هاى شهر نيســت. اگر امكاناتى كه به مدارس شهرى مى دهند به روستاها هم مى دادند، اين بچه ها غوغا مى كردند. توان علمى بچه هاى روستايى بى نظير است. آن جا از معلم گرفته تا بچه ها همه بايد نان خلاقيتشان را بخورند. چون فقط خودشان هستند و خودشان.

و مدارس شــما در روستا از آن مدارسى بود كه بايد چند پايه را تدريس مى كرديد؟

 بله. البته مــدت زمان خيلى طولانــى اى نبود.

فقط سه ســال به خاطر دورافتاده بودن روستا و كوچك بودن مدرســه، هم معلــم كلاس اولى ها بودم، هم بچه هاى دوم و سوم. اين اولين و آخرين بارى بوده كه مــن معلم بچه هايى غير از كلاس اولى بودم. بعد از آن دوره هميشــه معلم پايه اول ابتدايى بودم. 

خودتان حــرف از كلاس اولى ها زديد و رفتيد ســر اصل مطلب. خيلى از معلم ها دوســت دارند خيلى زود پيشرفت كنند و درجا نزنند. مگــر كلاس اول چه ويژگى اى داشت كه شــما را 36 سال درگير خودش كرد؟

مــن از روزى كه معلم شــدم، عشــق و علاقه خاصى به بچه هاى كلاس اولى پيدا كردم. چون مى دانســتم كه اين ها از هر لحاظ بكر هستند و از همه مهم تــر اينكه به قول معروف بى شــيله پيلــه و صادق اند. از طرف ديگــر معلم پايه هاى ديگر ابتدايى هميشــه بين خودشان علت ضعف دانش آموزانشان را اين مى دانند كه اين ها زمانى كه كلاس اول بوده اند، معلم هايشان درست و حسابى به آن ها درس نداده انــد. يك جورهايى كم كارى خودشان را مى اندازند گردن معلم كلاس اول. با خودم گفتم كه من بايد همه عشــق و علاقه ام را در اين پايه حســاس جمع كنم. چون اين بچه ها و روحيه شــان خيلى حساس است و مثل خمير مى مانند و هر طور كه بخواهى مى توانى شكلش بدهى. من هم در اين نزديك به چهل سال تلاش كرده ام كه اين كار را درست انجام بدهم. طورى كه ديگــر همكارانم نتوانند بهانه بگيرند كه اين بچه پايه اش ضعيف است.

كبوتر هم «ت» دارد!

اين كه احمد مباركى مى گويد همه توان و عشق و علاقه اش را گذاشته كه به بچه هاى كلاس اولــى درس بدهد، حرف گزافى نگفته. فقط كافى اســت يك نگاه به عكس هايى كه به تازگى از كلاسش بيرون آمده، بيندازيد تا همه چيز دستتان بيايد و بفهميد كه چرا بچه هاى كلاس اول آقاى مباركى، برخلاف بقيه هم ســن وسالانشان اين قدر مدرســه را دوست دارند. كلاسى كه هيچ كدام از كليشه هاى مرسوم مدرسه ها را ندارد.

او مى گويد: «من هميشه به همكاران جوانم گفته ام كه اگر مى خواهيد معلم موفقى در كلاس اول ابتدايى باشيد، اول از همه بايد به اين كار علاقه داشــته باشيد، بچه ها را خوب بشناسيد و زبان كودكان را بلد باشيد. ياد گرفتن زبان كودك هم كار پيچيده اى نيست. فقط اين قدربداننــد كه حرف زدن با بچه ها پيچيدگــى و در لفافه حرف زدن ما بزرگ ترها را ندارد. وقتى من با زبان خودشان با آن ها حرف مى زنم، ديوار بينمان برداشته مى شود و با منِ معلم دوست مى شوند و حرفم را مى پذيرند. در كلاس من همه بچه ها درگير كار هستند و مشاركت مى كنند. حتى يك وقت هايى بدون اين كه من از آن ها چيزى بخواهم، خودشان وسايلى مى آورند سر كلاس كه به كار آن روزمان ربط دارد.

يادم هست يك روز مى خواســتم حرف «ت» را به بچه ها ياد بدهم، ناگهان ديدم كه يكى از دانش آموزها وارد كلاس شــد با يك كبوتر! همان جا هم بى مقدمه گفت: در اسم اين هم «ت» هست.»

هميشه روشى ابتكارى هست كه جاى دعوا را بگيرد .

بيستى كه قهر كرد!

 مشكلى كه خيلى از بچه هاى كلاس اولى دارند اين است برعكس مى نويسند. باورتان نمى شود كه برطرف كردن اين اشكال از منِ معلم كلى وقت مى گيرد و آخرسر باز يكى در ميان دانش آموزان پيدا مى شود كه همه پنبه ها را رشته مى كند و خستگى را به تن معلم مى گذارد.يك روز طبق معمول به بچه ها گفتم كه دفترهايتان را بيرون بياوريد كه مى خواهم به شما املا بگويم. اين مال زمانى است كه هنوز ارزشيابى ها توصيفى نشده بود و بايد نمره مى داديم. قبلش هم كلى به بچه ها تأكيد كردم كه برعكس ننويسند. موقع تصحيح دفترها، دوباره ديدم كه يكى از بچه ها همه املا را برعكس نوشته. از دستش حسابى عصبانى شدم و مى خواستم بچه را دعوا كنم، اما كمى كه گذشت به خودم مسلط شدم و گفتم كه دعوا كردن و داد و بيداد فايده ندارد. دانش آموز هم چيزى ياد نمى گيرد و شايد لجبازى كند. به ذهنم رسيد كه نمره بيستش را برعكس بنويسم و اين كار را كردم. چند دقيقه بعد با چشم گريان آمد پيش من كه چرا بيست من شبيه بقيه نيست؟ گفتم چون تو ديكته ات را برعكس نوشتى، نمره ات هم ناراحت است و قهر كرده. براى همين پشتش به توست. با همان لحن بچه گانه پرســيد: اگر من درست بنويسم، آشتى مى كند؟ گفتم بله! باورتان نمى شود، كه اين بچه بعد از آن روز برعكس نوشتن از سرش افتاد و ديگر مثل بقيه مى نوشت. 

داستان دانش آموزى كه با مادرش آمده بود سر كلاس

درس خواندن اجبارى

يك روز در كلاس مشــغول درس دادن بودم و ســروصداى زيادى از داخل راهرور مى آمد، طورى كه اصلاً مخل تدريس من شده بود. در را باز كردم كه به صاحب صدا اعتراض كنم كه چه خبرت است و كلاس داريم و از اين حرف ها، ولى وقتى نگاهم به انتهاى سالن افتاد، ديدم دارند بچه اى را كشان كشان مى آورند سمت كلاس ما و او هم با گريه و داد و فرياد در حال مقاومت كردن است. پرسيدم ماجرا چيست؟ گفتند اين بچه را هيچ مدرسه اى قبول نكرده و فعلاً قرار است بشود دانش آموز شما. كمى با او خوش و بش كردم و دست نوازشى به سرش كشيدم كه آرام شد. وقتى هم كه خواستيم برويم داخل كلاس، گفت كه مادرم هم بايد بيايد. اين بود كه دونفرى آمدند داخل و رفتند روى نيمكت خالى آخر كلاس نشستند.

اين بچه هم از همان لحظه اول زير چادر مادرش قايم شده بود. آنجا بود كه شروع كردم به نِى زدن و بچه ها هم دست مى زدند. اين دانش آموز جديد هم تا صداى نى به گوشش خورد، يك چشمش را از زيرچادر مادرش بيرون آورد كه ببيند چه خبر است. من حس كردم كه يخ اين بچه دارد باز مى شود. نِى زدن را قطع نكردم و ادامه دادم.

تا آن جا كه اين پسر كامل از زيرچادر مادرش بيرون آمد و با ديگر دانش آموزان شروع كرد به دست زدن و همراهى با من. همين كه متوجه شد كلاس من با بقيه جاهايى كه رفته فرق دارد، مادرش را مرخص كرد كه برود خانه. از فردا هم تنها مى آمد مدرسه.

نى زدن به جاى اخم و تخم

حسن نيرزاده را احتمالاً دهه شصتى ها خوب يادشان هست؛ معلمى كه در قاب تلويزيون ظاهر مى شد و به كلاس اولى ها الفبا درس مى داد. آن هم به سبك و سياقى متفاوت. تا ديروز معلم ها با چوب و فلك و اخم مى ايستادند بالاى سر بچه ها كه درس بخوانند، حالا معلمى پيدا شــده بود كه براى بچه ها شعر مى خواند و آن ها دست مى زدند! اين ماجرا حكايت آقاى مباركى هم هســت كه در كشوى ميزش انواع و اقسام نِى ها را دارد و حتى براى بچه ها دَف هم مى زند.

به قول خودش:«هيچ كس از هوش موسيقايى بچه شش هفت ساله درست و حسابى استفاده نمى كند. من اما اين قدر مطالعه كردم كه مى دانم چقدر از اين هوش مى شــود بهره ها برد. تمامى فعاليت هايم در كلاس آهنگين اســت و دانش آموزان چون دارند از اين فضا لذت مى برند به اوج يادگيرى مى رســند. مثلاً وقتى سر صبح وارد كلاس مى شــوم، برايشــان آهنگى مى زنم كه از آن حالت خمودگى ســرصبح خارج شــوند و انرژى بگيرند. بعد از چند دقيقه باز يك آهنگ ديگر مى زنم و بچه ها مى دانند كه اين يعنى بايد درســت بنشينند سرجايشان، چون قرار اســت كلاس درس به صورت رسمى شروع شود. سال هاست كه اين نِى زدن بهتر از اخم و تَخم و دعوا و بنشين سرجات جواب داده. من حتى براى صامت و مصوت هاى زبان فارسى هم يك آهنگ و صوت خاص درست كرده ام كه وقتى به گوش بچه ها مى رسد، مى دانند و مى فهمند كه اين مال كدام صوت است. »

خوابيدن با «نى»، بيدار شدن با صداى خروس

ســال هاى سال اســت كه چينى ها و ژاپنى ها را چماق كرده اند و به سرمان مى كوبند كه ببينيد اجازه مى دهند دانش آموزان دبستانى شان سر كلاس چند دقيقه اى بخوابند و دوباره انرژى بگيرند. غافل از اين كه در يك گوشــه از غرب ايران معلمى هســت كه خيلى زودتر ازچشم بادامى ها به اين نتيجه رسيده. او مى گويد: «يك روز در همين موبايل ها ديدم كه نوشته اند دانش آمــوزان ژاپنــى يا چينــى در كلاس چند دقيقه اى مى خوابنــد. با خودم گفتم كه چقدر ما نســبت به توانايى هاى خودمان بى توجهيم. آن جا به دوســتم گفتم من از روزى كه معلم شدم، اين كار را در كلاسم انجام مى دهم. همين كه مى بينم بچه ها كمى بى حال شــده اند و ديگر آن حال و هواى اول صبح را ندارند، يك آهنگى با نــى مى زنم كه بخوابند. چند دقيقه بعد هم يك صداى خروس برايشان مى گذارم و از خواب بلند مى شوند. به يكى از مسئولان مجلات آموزش و پرورش كه مطالبى اين چنينى منتشر مى كرد، گفتــم كه اول درهمين ايران خودمان بگرد، شايد كسى نوآورى اى در امر آموزش داشته باشد كه خيلى زودتر از چينى ها و ژاپنى ها به آن رسيده و عملياتى اش كرده است.»

«آفرين» گفتن به زبان آفريقايى ها!

يكى از ســختى هاى معلم هايى كه در مناطق دوزبانه درس مى دهند اين است كه نمى دانند چه طور و چگونه صامت و مصوت و برخى ريزه كارى هاى زبان فارسى را به بچه ها ياد بدهند. شما چطور با اين داســتان كنار آمديد؟ از همان ابتكارات خودتان استفاده كرديد؟

چاره اى جز استفاده از ابتكار و اختراع نداشتم وگرنه هم خودم به مشكل مى خــوردم و هم بچه ها چيزى ياد نمى گرفتند. براى همين دســت به دامن ادبيات فولكلور آذربايجان شــدم. ما در منطقه مان پرنده اى داريم كه در افسانه هاى كهن آذربايجان اسمش زياد آمده است: هپسنه. من مجســمه اين پرنده را مى آورم سركلاس و شعرى از زبان «هپسنه» با لهجه تركى برايشان مى خوانم تا اين شكلى صامت و مصوت را ياد بگيرند.

اين كه شــما در افسانه هاى كهن مى گرديد و پرنده اى را پيدا مى كنيد و از آن براى آموزش اســتفاده مى كنيد، يا مى گذاريد بچه ها براى چند دقيقه اى سر كلاس بخوابند، اختراع و اكتشاف خودتان در طول اين سال هاست، يا جايى نكته اى درمورد اين روش هاى آموزشى خوانده و شنيده ايد؟

زمانى كه من معلم شــدم، خبرى از اينترنــت و تلگرام و اين جورچيزها نبود. درســت اســت كه دور از فضاى مطالعه و كتابخانه نبوديم، اما هر روشى كه امروز در كلاس درس از آن ها استفاده مى كنم، حاصل ابتكار و اختراع خودم است. مى نشستم فكر مى كردم چه كارى بايد انجام بدهم كه دانش آموزان با رغبت بيشــترى بيايند ســركلاس و درس بخوانند.

بازخوردهايى كه مى گرفتم مشــخص مى كرد روشم درست است يانه؟

مثلاً اگر بچه ها از فلان مدل نِى زدن خوششــان نمى آمد، ديگر انجامش نمى دادم و مى رفتم سراغ يك روش ديگر.

از كارهاى جالب شما در كلاس تصويرسازى حروف الفبا براى بچه هاست. مثلاً ديديم كه براى ياد دادن حرف «ز»، تعدادى ازبچه هاى كلاستان لباس سربازى پوشيده اند.

ببينيد؛ يكى از اصلى ترين فرايندهاى آموزش اين است كه بچه ها درگيردرس بشــوند. اين مثال ســربازى كه زديد از همين مــدل درس دادن اســت. آن روزى را كه من به بچه ها مى گويم فردا قرار است حرف«ز» را يادتان بدهم و هركســى لباس سربازى دارد، بپوشد را بايد بياييد و از نزديك ببينيد. تقريباً همه شان با خوشحالى هر چه تمام تر با آن لباس سركلاس حاضر مى شــوند. وقتى هم مى خواهم درس آب و«آ» را كه اولين نشانه كتاب فارسى است، درس بدهم، همه دانش آموزان يك قمقمه آب همراهشان دارند و درس كه تمام مى شود، اجازه دارند از آن آب بخورند.

نمى دانيد كه چه جو شــادى در كلاس درست مى شود. اين كار چون با علاقه بچه ها عجين است، روزى خاطره انگيز برايشان مى سازد كه تا آخر عمر يادشان نمى رود.

اين ابداعات و ابتكارات شــما براى درس دادن به بچه ها درطول اين مدت هميشه ثابت مانده يا سال به سال به قول معروف آپديتش مى كنيد؟

خيلى از كارهايى كه من موقع شروع تدريسم انجام مى دادم همچنان ثابت مانده است، اما آن را با نياز بچه هاى دهه هشتادى به روزش كرده ام. بالاخره فكر و ذكر اين دانش آموزها با آن هايى كه 30 ســال پيش مشــغول درس خواندن بودند، زمين تا آسمان فرق مى كند. بگذاريد خاطره اى برايتان بگويم از يكى از كلاس هاى آموزشى كه براى معلم هاى دبستانى داشتم. بى ربط به سؤالى كه پرسيديد نيست. در آن جلسه به معلم ها گفتم كه دانش آموزانتان را چطور تشويق مى كنيد؟ همه بلا استثنا يا مى گفتند آفرين يا از مشتقات آن استفاده مى كردند. ديدند كه من خيلى راضى نيستم، گفتند استاد! خود شما به دانش آموزها چه مى گوييد؟ گفتم من هركسى را با يك زبان و گويش خاص تشويق مى كنم. به يك نفر فارسى مى گويم آفرين! ديگرى را با زبان آفريقايى تشويق مى كنم و كلى زبان ديگر كه خودم بعد از كلى جست وجو توانسته ام آفرين و عبارات ديگرى را كه براى تشويق استفاده مى شود، به آن زبان ها ترجمه كنم و بعد به بچه ها تحويل بدهم.

يكى از اشكالاتى كه به مدارس ايران گرفته مى شود اين است كه كســى مهارت هاى زندگى را به بچه ها ياد نمى دهد و مدام سرشان به كتاب هاى درسى و جبر و حساب و هندسه گرم است.

اين جريان هم براى شــما مهم هست يا اينكه مثل بقيه همان چيزى را كه در كتاب هست، يادشان مى دهيد و والسلام؟

ياد دادن مهارت هاى زندگى به بچه ها يكى از اصلى ترين كارهايى است كه من سر كلاسم انجام مى دهم. يعنى حداقل در سنى كه آن ها هستند يكى از كارهايى كه مى شود رويش برنامه ريزى كرد، اين است كه كم كم كارهاى شخصى شــان را خودشــان انجام بدهند. اصلاً به خاطر همين است كه خانواده ها لطفشان شامل حال من مى شود و دوست دارند كه پسر كلاس اولى شــان در كلاس من باشد. چون مى دانند كه علاوه بر الفباى فارسى و چيزهايــى كه در كتاب آمده، مهارت هاى زندگى را هم ياد مى گيرند و به قول قديمى ها مرد بار مى آيند. مثلاً در درس فارسى كلمه «كفش» وجود دارد. من در اين درس بعد از اينكه مسائل آموزشى اش را ياد دادم، به بچه ها مى گويم كه كفش هايتان را درآوريد و با شــمارش من دوباره پايتان كنيد تــا ببينم كدام گروه زودتر مى تواند ايــن كار را انجام بدهد. وقتى كه يك بچه هفت ســاله براى يك بار هم كه شده، خودش تنهايى و بدون كمك بزرگ ترها كفشش را پايش مى كند، خودباورى در وجودش تقويت مى شود و دفعه بعدى به مادر و پدرش نمى گويد كه تو بيا و بند كفش من را ببند يا كمك كن تا كفش پايم كنم. بچه ها سركلاس من تعامل اجتماعى، كمك كردن به مادر و پدر و كلى مهارت ديگر را ياد مى گيرند كه در آينده به درد زندگى شان مى خورد. يكى دو ماه از سال مى گذرد، خانواده ها مى آيند پيش من و مى گويند: «آقاى مباركى معجزه شــده است! رفتار اين بچه زمين تا آسمان با چيزى كه قبلاً بود فرق كرده و مستقل تر شده. شما با بچه من چكار كرديد؟» ببينيد؛ مهارت هاى زندگى اگر از آن اهداف آموزشــى كه آموزش و پرورش برايمان تعيين كرده، مهم تر نباشد، دست كم همرده آن است و بقيه معلم ها بايد يك نگاه ديگرى به اين ماجرا داشته باشند. 

   

"احمد مبارکی در خبرگزاری فارس"

"سال نو مبارک "

$
0
0
احمد مبارکی 

 

نتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرکنتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرکنتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرک

 

در بهار زیبا چشم آبی آسمان ، نظاره گر جویبارانی است که آهنگ زندگی را زمزمه می کنند ، و براستی که بهار فصل رویش است و ایمان به مهربانی و ترنم عشق و امید و جلوه گاه زندگانی ، و در این لحظات روحانی موقعیتی بس مغتنم است که فرا رسیدن سال نو و بهار طبیعت را که یکی از جلوه های مکرر و همیشگی خداوند سبحان است ، را خدمت تمامی بزرگواران تبریک و تهنیت عرض نموده و موفقیت و شادکامی عزیزان را در این سال نو از درگاه ایزد منان مسئلت می نمایم .

عزیزینم یاز گلسین ، یاز گلسین بهار گلسین ، بو نوروز بایرامیندا غم گئتسین ، سئوینج گلسین ! نووروز بایرامینیز موبارک اولسون !

نتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرکنتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرکنتیجه تصویری برای سال نو مبارک متحرک

 

"ای شمع های همیشه فروزان زندگی ، روزتان مبارک "

$
0
0

 

احمد مبارکی

گرمترین درودهای خود را ، همراه با صمیمانه ترین تبریکات به مناسبت بزرگداشت هفته ی مقام شامخ معلم ، تقدیم تمامی معلمان بزرگوار و دلسوز و ایثارگر می نمایم . اگر چه قلم در توصیف مقام معلم ، این ناخدایان زورق اندیشه ، این کوههای عزم و صبر و ایمان ، و این گلهای بی خار بستان وجود ، احساس ناتوانی و شرمساری می کند ، ولی در لوح خاطر تمامی عاشقان و آزاد اندیشان ، منزلت والای معلم جاودانه است و به قول شهریار ادب :

نـقـش مـــعـلـم در دلـهـاســـت        دگـری جای او نمی گیرد

آنکه دلها به عشق او زنده ست       در دل عاشقان نمی میرد

 

85kfewi.gif                                    85kfewi.gif

 

مراسم جشن پایان سال تحصیلی کلاس اول دبستان هدف سلماس ، خرداد 98

"آماده نمودن کودکان برای ورود به دبستان "

$
0
0

 

احمد مبارکی

اولیای گرامی با رعایت نکات زیر٬کودکانمان را برای ورود به دبستان آماده نماییم:

1 – سعی کنیم با بیان خاطرات شیرین ، طرز تفکر امیدوار کننده ، مثبت و خوشایندی را نسبت به مدرسه در ذهن بچه ها القاء نماییم .

2 – با محبتها و نوازشهای افراطی نسبت به کودکان ٬ خودباوری و خوداتکایی آنان را به مخاطره نیندازیم . 

3 – با بیان نکته های منفی در مورد مدرسه ، توبیخ ها و تجارب ناخوشایند دوران تحصیلی خودمان ، موجبات ترس کودکان از مدرسه را فراهم نیاوریم .

4 – با روش های مناسب و سنجیده ، برای متعادل و کم نمودن وابستگی کودکان نسبت به پدر و مادر بکوشیم .

( مانند : گذاشتن کودک به مدت چند ساعت در خانه ی اقوام – همراه نمودن کودک با هم سن و سالان خودش و ... )

5 – در حضور کودکان ، با اشتیاق و علاقه ی وصف نشدنی ، از برنامه های مدرسه و آنچه کودکان توسط معلم در آنجا یاد خواهند گرفت ، سخن بگوییم .

6 – یاد دادن نام و نام خانوادگی آموزگار مربوطه و تعریف و تمجید از او برای کودکان ، تا آنان در حالت انتظار خوش آیند ، برای دیدن آموزگار خود لحظه شماری کنند .

7 – یاد دادن کامل نام  نام خانوادگی و نشانی منزل مسکونی به کودکان

8 – برنامه ریزی در جهت تقویت مهارتهای دیدن ، گوش دادن و سخن گفتن کودکان

9 – تلاش در جهت بالا بردن گنجینه ی لغات کودکان

10 – محدود نمودن تماشای تلویزیون و همچنین بازی های کامپیوتری

11 – تنظیم ساعات خواب و بیداری کودکان

12 – تشویق کودکان برای انجام حرکات و ورزش هایی متناسب با اقتضای سنی آنان

13 – تاکید و دقت در صرف صبحانه توسط کودکان

14 – تمرین کارهای شخصی از جمله : پوشیدن لباس ، کفش ، جوراب و ... توسط خود کودکان

15 – تمرین و تاکید چگونگی طرز استفاده ی صحیح از دستشویی توسط کودکان

16 – اختصاص کمد مخصوص برای طبقه بندی و قرار دادن وسایل کودکان توسط خود آنان

17 – تنظیم برنامه ای ساده برای فعالیتهای روزمره ی کودکان ، برای تفهیم مفهوم برنامه به آنان

18 – عادت دادن کودکان در مشارکت برخی از امور ساده ی خانه ( نظیر : چیدن وسایل سفره ی غذا ، نظافت و تمیز نمودن گوشه ای از منزل و ... )

19 – یاد دادن چرایی وضع قانون و مقررات با زبانی ساده به کودکان

20 – تقویت رفتارها و تواناییهای کودکان برای ابراز وجود مثبت در جمع همسالان ( نظیر خواندن شعر و ... )

21 – خودداری از کم اهمیت جلوه دادن ارزش تحصیل و کسب دانش در حضور کودکان

22 – برای اصلاح برخی رفتارها و نابهنجاریهای کودکان ، از ترساندن آنان نسبت به معلم  مدرسه اجتناب نماییم .

23 – سعی نماییم قبل از آغاز سال تحصیلی ، کودکان را به صورت حضوری با محیط مدرسه ، آشنا کنیم .

24 – از تمجید غیرواقعی کودکان ، که منجر به بروز شخصیت کذایی و خودبرتربینی آنان در میان همسالان می گردد ، دوری گزینیم .

25 – با حضور فعالانه ی خودمان در کنار کودکان دلبندمان در مراسم آغاز سال تحصیلی ، ضمن تقویت شور و شوق و اعتماد به نفس آنان ، خاطرات ماندگار و شیرینی را رقم بزنیم .

26 - ... 

 

"ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی بر همگان تسلیت باد "


"مدرسه ی خوب "

$
0
0

مرجان سلیمانیان

انتخاب مدرسه خوب، هنگام ثبت نام دانش آموزان دغدغه والدين است و با آغاز سال تحصيلي جديد نوآموزان براي اولين بار خانه دوم خود يعني مدرسه را تجربه مي کنند.

همان طور که مي دانيد دلايل زيادي وجود دارد که بعضي از دانش آموزان از رفتن به مدرسه هراس دارند، يکي از علل اصلي و مهم ترين نارضايتي آنها عبارتند از: (مي خواهم در خانه بمانم!) بعضي از دانش آموزان در اين سن به زمان بيشتري براي سازگار کردن خود با قوانين و محيط هاي جديد نياز دارند .
راه هايي را براي تشويق دانش آموز به منظور رفتن به مدرسه بيازماييد. با نظري مساعد درباره مدرسه صحبت و روزهايي را که قرار است اتفاقات خاصي در مدرسه بيفتد برايش بازگو کنيد.
حال ببينيم مدرسه خوب چگونه مدرسه اي است و براي داشتن يک مدرسه زيبا چه کارهايي بايد انجام داد.
انتخاب يک مدرسه خوب، اولين قدمي مي باشد که هر والديني براي موفقيت تحصيلي و پيشرفت درسي فرزندان خود به آن توجه مي کنند و با بررسي هاي زياد و با توجه به شخصيت فرزندشان، مدرسه را انتخاب مي کنند چون هر کودکي، شخصيتي متفاوت از ديگري دارد. گاهي ممکن است يک کودک در کلاس هاي کم جمعيت رشد بهتري داشته باشد و ديگري، در کلاسي پر جمعيت.
عصري که ما در آن زندگي مي کنيم، به کلي متفاوت از زمان هاي گذشته است. پديده هاي جديد متنوع و به هم پيچيده آنچنان فراوان هستند که دانايي ها و امکانات را اجتناب ناپذير مي کنند، به همين دليل در روند استفاده از امکانات در راه مقابله منطقي و فراگير مسايل دنياي جديد به خصوص نگرش هاي دانش آموزان بايد از اصول بهداشت رواني استفاده کرد، چرا که دانش آموزان ما نيازمند فضاي شاد براي شاداب زيستن هستند.
مدرسه خوب
همان طور که اکثر منازل شهري تبديل به آپارتمان هاي کوچک و تاريک و به دور از فضاهاي بازي و حرکتي براي کودکان شده است، حداقل کاري که مي توان براي تامين بهداشت جسمي و روحي آنان انجام داد، ايجاد فضاي مفرح و شادي بخش در مدارس است، چرا که دانش آموزان چندين ساعت از روز را در مدرسه مي گذرانند و اگر فضا سازي مناسبي در مدارس انجام شود، مسلماً به شاد زيستن دانش آموزان کمک بسيار مهمي خواهد شد .
ابتدا شاداب کردن محيط مدرسه به ايجاد فضاي مناسب و فضاسازي ظاهري منتج مي شود. ليکن با نگاهي دقيق تر بايد عنوان کرد که شاداب سازي 
فقط جنبه ظاهري ندارد چون داشتن بهداشت رواني سالم نيازمند رعايت اصولي است که هم جنبه مادي و هم جنبه معنوي دارد و در واقع شاداب سازي را بايد در ابعاد ظاهري و ابعاد معنوي جستجو کرد که هر يک از اين موارد شامل بررسي موضوعات و مواردي مهم است که با در نظر گرفتن آنها مطمئناً مي توانيم روح و روان و جسم و جان دانش آموزان را شاد کنيم.
زيبا سازي ظاهري مدارس و ديدن فضا و محيطي زيبا باعث ايجاد نشاط و انگيزه در دانش آموزان مي شود.
اولين مکاني که دانش آموزان هر روزه ابتدا به آن قدم مي گذارند حياط مدرسه است وزماني را در حياط سپري مي کنند تا زنگ کلاس به صدا درآمده و با صف وارد کلاس شوند، پس حياط مدارس را با ايمن بودن و پاکيزگي ديوارها و سطح زمين، کاشت درخت و گل و گياه، گذاشتن نيمکت هاي رنگي و زيبا مي توان تزيين کرد.
ساختمان مدارس را از طريق داشتن کاشي و سراميک هاي مناسب ورنگ آميزي در و ديوارها مي توان زيبا ساخت.
کلاس هاي درس نيز بايد از مساحت، نور کافي و نيمکت هاي مناسب جهت راحت نشستن دانش آموزان برخوردار باشند و پنجره هاي کلاس را با پرده هاي زيبا مي توان زيبا ساخت .
راه پله ها نيز بايد ايمن باشند و راهروهاي کلاس ها، دفتر معلمان، اتاق مشاوره و... را نيز مي توان با رنگ مناسب تميز و آراسته کرد.
بعد از اتمام کلاس در زنگ تفريح دانش آموزان براي بازي و خوردن تغذيه خود به حياط مدرسه رفته و وارد محل آبخوري ها مي شوند پس بهتر است که در آبخوري ها از سنگ هاي تميز استفاده شود و بلندي سکوي آب خوري مناسب با قد دانش آموزان درست شده باشد.
براي سرويس هاي بهداشتي و دستشويي ها از کاشي هاي مناسب و در محل شستشوي دست ها از صابون مايع مي توان استفاده کرد .
براي زيبا سازي راهروها و ورودي ها از گلدان هاي گل طبيعي و مصنوعي براي ايجاد فضايي سبز مي توان استفاده کرد.
براي مطالعه دانش آموزان و آشنا کردن آنها با کتاب و فوايد کتاب خواني لازم است که در مدارس محلي به نام کتابخانه وجود داشته باشد و کتابخانه ها را از طريق کمدهاي يکرنگ و يک مدل جهت نگهداري کتاب ها، استفاده از گلدان هاي طبيعي در فضاي کتابخانه، ميز و صندلي هاي يکرنگ و قفسه هاي زيبا براي در دسترس قرار دادن مجلات و روزنامه‌ها مي توان زيباتر کرد.
شکي نيست که يکي از وظايف مهم تربيتي مديريت مدارس تشويق دانش آموزان به مشارکت و تعاون در همه امور است و آنان مي توانند با تدوين برنامه هاي مناسب به جلب مشارکت دانش آموزان در امور مختلف اقدام کنند و اين موضوع مي تواند به احساس مفيد بودن و دور شدن از انزوا و کسالت در دانش آموزان کمک کند و خود يکي از موارد شاد زيستن است.
به طور مثال خوب است دانش آموزان براي چيدمان کتاب ها در کتابخانه و طبقه بندي موضوعي کتاب ها مشارکت داشته باشند و نظر آنها را در مورد کتاب هاي مورد علاقه شان پرسيده تا کتاب هايي تهيه شود که مورد توجه آنها است و در مواردي ديگر مي توان آنها را به توجه و رسيدگي به گل و گياهان طبيعي موجود در مدرسه تشويق کرد اين امر موجب شادابي دانش آموزان و احساس مسئوليت آنها در مورد زيباسازي مدرسه شان مي شود .
استفاده از رنگ هاي شاد و روشن در پوشش ظاهري دانش آموزان و پوشش ظاهري معلمان، مدير و معاونان با رعايت تمامي موازين شرعي در داشتن روحيه اي شاد تاثير گذار است.
با کمي تأمل به اين نتيجه مي رسيم که با انجام بسياري از پيشنهادات ساده اما کارآمد مي توانيم شادابي و طراوت را به دانش آموزان اين مرز و بوم هديه دهيم و در نهايت جامعه اي شاد داشته باشيم که اين خود باعث رشد استعدادها و خلاقيت ها در دانش آموزان ما خواهد شد.

منبع : روزنامه اطلاعات

"زنگ آغاز بهار "

$
0
0

 

 

زنده یاد قیصر امین پور

آفـــــتــاب مـــهـــربــان                        تاج گـل بر سـر زده

فـصـل تـابـسـتـان گذشـت                   نـوبت مــهــر آمـده

کــیــفـهــای پــر کــتـاب                       کـفشهـای بـی قــرار

مـی رسـد از نـوبـه گـوش                    زنـگ آغــاز بــهــار

خـسـته از خـواب و خـیـال                    خـستـه از خمـیازه ام

مـی وزد بـــوی بــــــهــار                      از کـــتـاب تــازه ام

تــــوی بـــاغ مـــدرســـه                      هـای و هوی دوستی

دســـتــهـــای مـــا پــر از                      رنگ و بـوی دوستی

آشـــــنــایــی هـــای نـــو                     دوسـتـی های قـدیم

کیف و کفش من کجاست؟                   مـدرسـه ، مـا آمدیم 

"بهاران علم و دانش خجسته باد "

"کمک به دانش آموزان در خلاقیت "

$
0
0

ساناز فرهنگی

وقتی بر اساس یک برنامه آموزشی عمل می‌نمایید ، خیلی راحت فراموش می‌کنید که با رفتاری که از خود در کلاس نشان می‌دهید، ویژگی های ابتکاری و تخیلی می‌توانند تقویت شوند. ممکن است راجع به موضوع تدریس خود ایده ای آن چنان قوی داشته باشید که در این دام بیفتید که دیگر جایی برای افکار جدید و استثنایی باقی نگذارید. گاهی اوقات ، اگر کار از نظر تکنیکی ضعیف باشد یا به صورت بدی ارائه شود ، ممکن است ویژگی های اصلی یا استثنایی آن را از دست بدهیم.

1- در دادن تکلیف یا پروژه ، از یک دستور العمل اجمالی توجیهی با یک محرک خنثی استفاده کنید ، تا دان آموزان در انجام آن به شیوه خودشان ، از میدان دید وسیعی بر خوردار شوند و دریابند که تفاوت در نتیجه گیری ، بخشی از فعالیت است.

2- نوآوری و سلیقه های شخصی را بپذیرید ، حتی اگر راه حل هایی را که دانش آموزان با اتکا به توضیحات اجمالی شما ارائه می‌دهند ، آن چیزهایی نباشند که (شما) مد نظر داشته اید.

3- اگر انجام یا ارائه تکلیف ضعیف بوده است ، نسبت به ایده‌ها وافکار پشت پرده آن واکنش مثبت نشان دهید و کمک کنید دانش آموزان در تبیین مقصود خود مهارت پیدا کنند.

4- سؤالات بدون مقدمه ای مطرح کنید و طیفی از پاسخ‌ها را بپذیرید. از پرسیدن سؤالاتی که پاسخ آنها فقط یک کلمه "درست است "می‌باشد ، امتناع کنید( مگر اینکه موضوع راجع به واقیت‌ها باشد).

5- به دانش آموزان فرصت تجربه ، اشتباه و پژوهش را بدهید. وقتی در حال ارائه یک تکلیف ، تکنیک و یا مطلب جدید به دانش آموزان هستید ، به آنها فرصت دهید تا امکانات را بسنجند و قبل از شروع هر تکلیف شاقی ، همه جوانب را در نظر بگیرید.

6- دانش آموزان را به استفاده از جزوات خلاصه شده و خلاصه نویسی مباحث تشویق کنید. دانش آموزان غالباً در استفاده از جزوات خلاصه شده بهتر می‌توانند خلاقیت به خرج دهند و در نهایت شما می‌توانید آنها را به اعمال نظراتشان بر روی موضوعی که به آنها ارائه شده است هدایت کنید.

7- با دانش آموزان ، چه به صورت انفرادی و چه در گروه های کوچک ، بازی های فکری به راه بیندازید. به دانش آموزان یادآوری کنید که در جلسات مخصوص به بازی های فکری به تمام ایده‌ها بها داده خواهد داشت و هیچ یک از آنها مورد انتقاد قرار نخواهد گرفت.

8- سعی کنید تکالیف آزادی تهیه کنید که به جای نتایج همگرا ، نتایج پراکنده ای در برداشته باشند. این عمل نه تنها برای دانش آموزان بلکه برای خود شما نیز جالب خواهد بود.

9- دانش آموزان را به صورت گروهی سرگرم طیفی از ایده‌ها کنید. از آنها نخواهید که بهترین ایده را انتخاب کنند، بلکه از آنها بخواهید شیوه هایی بیابند تا بهترین عناصر تمام همکاری های به وجود آمده در گروه را در هم ادغام کنند.

10- از دانش آموزان بخواهید که برای سؤالات ، پاسخ هایی "رویایی "و "کابوسی"بیابند. "چه می‌شد اگر همه چیز به بهترین نحو پیش می‌رفت؟"
"حالا چه اتفاقی می‌افتاد اگر همه چیز اشتباه از آب در می‌آمد؟"به دانش آموزان کمک کنید موضوعات آموزشی را از این فعالیت‌ها و از سناریوهایی که در سر می‌پرورانند ، جدا کنند.

"انواع گروههای کلاسی "

$
0
0

احمد مبارکی

 

1 – گروه يادگيري دروغين :به دانش آموزان تكليف مي شود كه بـا هـم كار كنند ، ولي آنها هيچ علاقه اي بـه ايـن كـار ندارند . چونكه آنها مي دانند كـه مطابق با عـمل فـردي خود ارزيابي و رتبه بندي مي شوند . دانش آموزان در ظاهر باهم گفتگو مي كنند ، ولي در باطن با هـمـديگر بـه رقابت مي پردازند .آنها همديگر را چـون رقيباني در نظر مي گيرند كه بايد يكديگر را شكست دهند . بنابراين مـانـع يـادگيري همديگر مي شوند و يا در فـرايند يادگيري تداخل ايجاد مي كنند .

 2 – گروه يادگيري كلاس سنتي : به دانش آموزان تكليف مي شود كه بـا هم كار كنند و آنها مي پذيرند كه ايـن كـار را انجام دهند ، ولي تكاليف به نوعي طراحي شده اند كه دانش آموزان براي انجام آنها به كـار مشترك كـمي نياز دارند . دانش آموزان مي دانند كه بصورت فردي و نه به عنوان اعضاي گروه ارزيابي و تـشـويـق مي شوند .بنابرايـن آنها هيچ انگيزه اي ندارند تا آنچه را مي دانند با ديگر اعضاي گروه خود در ميان بگذارند .

 3 – گروه يادگيري از طريق همياري : به دانش آموزان تكليف مي شود كه بـا هـم كـار كنند و آنها از انجام اين كار خوشحال هستند . آنها مي دانند كه موفقيتشان بـه تـلاش همه ي اعضاي گروه بستگي دارد ، چنين گروههايي 5 ويژگي متمايز دارند :

1 – هـدف گروه براي به حداكثر رسـانـدن يادگيري هـمه ي اعـضـا ، آنها را انگيزه مند مي كند تا تلاش كنند و به چيزي بيش از تواناييهاي فردي خويش نايل شوند ، اعضا در اين گروه اعتقاد دارند كه يا با هم شنا مي كنند يا همگي غـرق مي شوند و اگر يـك نفر شكست بخورد هـمـه ي آنها شكست خواهند خورد .

 2 – هر يك از اعضاي گروه خـود و ديگر اعضا را براي انجام كاري بـا كيفيت بالا مسئول مي دانند تا به هدف مشترك خود دست يابند .

 3 – اعضاي گروه رودر روي يكديگر كار مي كنند تـا محصولي مشترك توليد كنند .

 4 – به اعضاي گروه مهارتهاي اجتماعي آموزش داده مي شـود و از آنها انتظار مي رود تا بـراي هماهنگ كردن تلاشها و دستيابي به هدفشان از اين مهارتها استفاده كنند .

 5 – اعضاي گروه تحليل مي كنند كه تا چه حـد به اهدافشان دست يافته اند و ميزان همكاري اعضا براي تضمين بهبود مستمر كيفيت يادگيري و فرايند كار تـيـمـي تـا چـه حـد خـوب بـوده اسـت . در نتيجه عملكرد آمـوزشـي همه ي دانش آموزان در گروه بهتر از عملكرد فردي آنهاست .

 4 – گروه يادگيري از طريق همياري با عملكرد بالا :ايـن گروهي اسـت كه همه ي معيارهاي گروههاي هميار را داراست و از حد انتظارات معقول فراترو بهتر عمل مي كند.

Viewing all 523 articles
Browse latest View live